در جهان اسلام، برخی حقوق بشر را ارمغان غرب می‌دانند و حامیان حقوق بشر را خود باختگان در برابر فرهنگ غرب؛ اما در مقابل، خود به نام اسلام و حق حاکمیت خدا، مردم را به جرم عقیده، گردن می‌زنند و صاحبان اندیشه را به بند می‌کشند. وقتی صاحب قدرت و حامیان فکری آنان، این گونه حق خدا را در تعارض آشکار در برابر حق مردم قرار می‌دهند، آنگاه این پرسش به وجود می‌آید که آیا باید به ارمغان غرب گردن نهاد تا از حقوقی بهره‌مند شد، یا تمام حقوق خود را از کف داد تا از آنچه گفته می‌شود "حق حاکمیت خدا و اسلام" در زیر سایه ستم بهره جست و نفس کشید؟! برایند کارکرد صاحبان قدرت، گویا چنین می‌نمایاند که ‌حاکمیت اسلام، با عدالت هیچ سنخیتی ندارد و همواره باید با خشم‌وخشونت و نفرت‌وقساوت همراه باشد. این گونه است که به نظر می رسد؛ روادهندگان ستم و مدعی خدمت به اسلام، بیشترین ضربه را به سلام می‌زنند. بنابراین، اگر مدعیان، خواهان خدمت به اسلام هستند، شرط لازم آن این است که خود در قدم اول، دست از تعدی و تجاوز به حق‌الناس بردارند.