اولویت ساخت کتابخانه برساخت مسجد

گسترش مسجد و مسجدسازی به تنهایی، به اخلاق مداری، تعمیق ایمان و زیست معنوی منجر نخواهد شد؛ بلکه دکانی خواهد بود برای مولویان بیسواد یا کم سواد که به فرقه گرایی و تکفیرمحوری دامنه بزنند، خرافات را گسترش دهند، آموزش کینه‌توزی دهند، بین مسلمانان بدبینی ایجاد نمایند و مردم را به آشوب و بلوا دعوت کنند. چنین مساجدی نه تنها منبع خیر نخواهد بود بلکه مرکز شر مطلق خواهد بود. همان که نمونه‌اش را پیامبر در صدر اسلام به خاک یکسان کرد. مسجد وقتی می‌تواند منبع فیاض معرفت باشد که از پشتوانه‌ای فکر، اندیشه و معرفت برخورد باشد و لازمه آن آموزش در سطوح مختلف است. برای نیل به این هدف، قبل از سونامی مسجد سازی، به انقلاب و رستاخیز ایجاد کتابخانه و تالارهای مطالعه و ترویج آن ضرورت است. لازم نیست در هر کوچه و پس کوچه مسجد جامع داشته باشیم! ولی لازم است در هر محله، یک کتابخانه نا جامع داشته باشیم. پس قبل از اینکه به مسجد سازی روی آوریم، به کتابخانه سازی بپردازیم. تا بجای عبادت خانه، شرارتخانه و تکفیرخانه نسازیم. اگر مسجد منهای معرفت عمیق دینی کارساز بود، بی تردید سرنوشت ما اینک چنین اسفبار نبود. بنابراین کمک به مسجد و مسجد ساختن و سپردن آن به دست مولویان بیسواد که آدمکشی را ترویج می‌کنند و مسلمانان را کافر می‌خوانند، نه تنها مشارکت در ثواب و صالحات نیست که مشارکت در عقاب و تیره روزی فردای فرزندان مان است؛ اما مشارکت در ساخت کتابخانه، چشم انداز پرشکوهی را فراروی افق‌های دید ما، می‌گشاید و محصولات پرثمری را به بار می‌آورد که ایمان آگانه، معرفت شکیبانه، عمل اخلاق مدارانه و تضمین فردای بهتر، برای نسل‌های آینده، تنها بخشی از آن خواهد بود.

معجزه تغییر ذهن


در افغانستان، برخی، در رؤیای نظام پارلمانی و در ترکیه، بعضی به دنبال نظام ریاستی هستند تا بر اساس پندار آنان، شاید معجزه‌ای اتفاق افتد! اما نه تنها معجزه‌ای در کار نخواهد بود و افغانستان به انگلستان و ترکیه به ایالات متحده تبدیل نخواهد شد، بلکه اوضاع بیش از پیش برترخواهد. چیزی که باید در جهان سوم تغییر کند، نظام نیست بلکه ذهن است. منبع مشکلات در کشورهای جهان سوم، مانند افغانستان و ترکیه ذهن و نگرش جهان سومی است که مبتنی بر احساسات و سلیقه و منافع کوتاه مدت عده‌ای خاص است، منهای منافع مردم، نه نوع نظام. تغییر نظام معجزه نمی‌کند این تغییر ذهن است که معجزه‌گر و تحول آفرین است. وقتی ذهن تغییر کند جامعه تغییر می‌کند و قتی جامعه تغییر کرد آنگاه حکومت برآمده از اراده مردم و تنها در راستای تأمین مطالبات قاطبه مردم خواهد بود، چه ریاستی باشد و چه پارلمانی.

لاغری دانش

مرگ رفسنجانی به عنوان یک سیاست‌مدار حرفه‌ای‌ ایرانی، در دنیا بازتاب گسترده‌ای داشت. افغان‌ها نیز به آن واکنش نشان دادند. ریاست جمهوری و ریاست اجرائیه، پیام‌های ستایش‌آمیزی در این باره صادر کردند. دنیای مجازی و کاربران شبکه‌های اجتماعی در افغانستان نیز این موضوع را مهم تلقی کرده و به آن بیشتر پرداختند.
برخی، چنان عواطف و احساسات را به خرج دادند و پیام‌های تسلیتِ حزن انگیزی صادر کردند که گویا رفسنجانی یک شخصیت ملی و مذهبی خیلی محبوب افغانی بود که کشور را در برههِ حساس تنها گذاشت یا پیامگذاران، بسیار ایرانی‌تر از ایرانی‌ها هستند.
در مقابل، بعضی دیگر، از پرداختن به مرگ رفسنجانی خشمگین شدند، این طیف باز خود به دست‌های مختلفی تقسیم می‌شوند، بعضی ایران را دشمن افغانستان دانسته‌اند، که گویا چیزی جز دشنام نباید نثار آن کرد.عده‌ای، پرداخت کنندگان به موضوع رفسنجانی را مزدور ایران خواندند. دسته‌ای دیگر، گفته‌اند که رفسنجانی برای افغانستان هیچ کاری نکرد مگر او، برای افغانستان چه کاری کرده است؟ غافل از اینکه او یک سیاست‌مدار ایرانی بود نه افغانی و در زمره ظاهر، داوود، ترکی و...
بسیار کم بوده‌اند افرادی که بدون حب‌وبغض موضوع را تحلیل کنند و سیاست‌ورزی، عملگرایی، هوشمندی، اهتمام او را به منافع ملی کشورش، نقش آفرینی‌اش را در بحران‌ها و عبور دادن سیاستهای کشورش از شعار زدگی‌ها، به عنوان یک سیاستمدا مورد توجه قرار داده باشند.
نوع واکنش به مرگ رفسنجانی باردیگر این موضوع را اثبات می‌کند که مواضع ما، در قبال مسائل سیاسی چه داخلی و چه بیرونی، مشحون از افراط و تفریط است و دانش ما در رابطه به مسائل سیاسی به شدت لاغر و نحیف است و به رغم سیاست‌زدگی چیزی از سیاست، نمی‌دانیم و کنش و واکنش ما چیزی جز عواطف و احساسات نیست که مبتنی بر پندارها و برداشت‌های اولیه و خالی از معرفت و آگاهی است و چه بسا، برسر یک شخص خارجی، ما نسبت به‌هم به توهین‌ها و تحقیرهای فراوان روا می‌داریم. نزاع‌ها را به اوج می‌رسانیم و نفرت می کاریم.

بنابراین پرداختن به رفسنجانی به مثابه‌ی یک سیاست‌ورز برجسته، مثل پرداختن به کاسترو، ماندلا و اوباما و دیگر سیاستمداران برجسته دنیا است. نفس پرداختن نه خیلی مهم است، نه ممنوعیت دارد و نه هم نشانه مزدوری یا ارزش‌مداری است ؛ اما نوع پرداختن بسیار مهم است و هوش، استتعداد، زکاوت، آگاهی و دانش ما را در قبال مسائل سیاسی به نمایش می‌گذارد. نشان می‌دهد که آیا نگاه ما، صرفاً علمی، تحلیل اندیشه‌های‌سیاسی و بررسی کارکرد سیاست‌ورزی با معیارهای قواعد و ئئوری‌های سیاسی می‌باشد، که در این صورت حامل معرفت است و می‌تواند به فربه تر شدن دانش سیاسی منجر شود، یا تنها مبتنی کینه‌توزی و شیدایی‌ای عوامانه می‌باشد که در این صورت منهای معرفت بوده و ارزشی در برندارد و باید فکری بحال کوتاهی فهم و لاغری دانش خود کنیم.

چهره هول انگیز جنگ

وقتی پیکری انسانی، به خاک انداخته می‌شود؛ گلوی هم‌وطنی بریده می‌شود و با شلیک گلوله‌ای، کودکی یتیم می‌شود و حسرت بهره‌مندی از مهر پدری، بر دل او تحمیل می‌‌گردد؛ زمانی که بوی باروت در پس کوچه‌های شهر می‌پیچد و زنی بیوه می‌شود و برای سیرکردن شکم کودکانش، در کوی و برزن، تن به گدایی می‌دهد؛ وقتی با غرش تانک‌ها، آبادی هدف قرار می‌گیرد و ویرانی و فقر چهره و حشت‌زای خود‌ را عریان‌تر نشان می‌دهد؛ وقتی برای دست یابی به قدرت ناچیز، حقوق انسان به صورت گستره نقض می‌گردد و کرامتش لگد مال می‌شود و اخلاق رنگ می‌بازد، وقتی در کوران جنگ، دزدان و غارات‌گران، به شکل منجی جلوگر می‌شوند، وقتی شریان‌های اقتصادی ممکلت ویران می‌شود و منافع کشور به حراج گذاشته می‌شود؛ آنگاه است که چهره خشن و هول انگیز جنگ نمایان می‌شود، چه جنگ داخلی باشد و چه جنگ با خارجی. بنابراین، وقتی جنگ بی‌هدف باشد و پشت اهداف جنگ، برنامه‌ی رفاه، سازندگی، پیشرفت و عدالت اجتماعی نباشد، این جنگ ویرانگر و نامقدس و پلید است فرق نمی‌کند که جنگ افغانی با افغانی باشد یا جنگ افغانی با روس یا هر جنگ دیگری. پس جنگ را نباید ستایش کرد و به آن افتخار کرد، باید دید اهداف جنگ چه بوده و چه ارمغانی داشته است. قاعدتاً هر جنگی زشت، پلید و نامقدس است، مگر جنگی که در بطن خود روزنه‌های امید را برای فردای بهتر پرورش دهد و از دل آن آزادی، برابری، شرافت، عدالت، نفی تبعیض، رفاه و و کرامت انسانی بیرون آید.

حاکمیت قانون

اصل حاکمیت قانون به این معناست که اعمال خودسرانه، مستبدانه و دیکتاتورمآبانه قدرت پذیرفتی نیست. قدرت را باید با لجام قانون مهار کرد. همه باید در برابر حاکمیت قانون بدون چون‌وچرا گردن بگذارند، قانون شکن خوب و قانون شکن بد نداریم. قانون شکنی از سوی دولتمردان ارشد، مشروعیت حکومت را با چالش مواجه می‌کند و بی‌اعتباری حکومت را در پی دارد. بنابراین کارگزاران ارشد نظام به عنوان حافظان قانون، بیش از دیگران باید، به حاکمیت قانون اهتمام ورزند.
استیضاح و سلب صلاحیت هفت وزیر، از سوی ولسی جرگه، شتاب زده و احساسی بود؛ اما غیر قانونی نبود؛ ولی ارجاع آن به استره محکمه فاقد وجاهت قانونی بود. اینک که آن محکمه، سلب صلاحیت را تائید کرده است، عدم معرفی وزیران برای اخذ رای اعتماد، ایستادن دربرابر قانون و دهن‌کجی نسبت به آن است.

خلاصه گفت‌وگوی من با طلوع نیوز

سوزش چشم و دود آتش خانه همسایه


پیامدها و آثار حمایت‌های همه جانبه اردوغان از تروریست‌ها و افراط گرایان، در سوریه، اینک، دامن خود ترکیه را نیز گرفته است و همچنان ادامه خواهد داشت.کشته شدن سفیر روسیه آخرین مورد نخواهد بود. ترکیه، بابت سیاست‌های نابخردانه و بنیادگرایانه اردوغان، به مشکلات سخت و عدیده‌ای گرفتار شده است و تاوان آن را می‌پردازد. هم اینک مشکلات امنیتی، در بخشهای این کشور، به قدری خیم است که برخی از تحلیل گران، از تعبیر جنگ داخلی استفاده می کنند. لیر ترکیه، یک پنجم ارزش خود را  از دست داده است و ... احتمالا، این کشور، متحمل هزینه‌های بیشتری بخاطر سیاستهای بنیادگرایانه ای اردوغان خواهد شد. باید مسئولانه عمل کرد و الا، آتش زدن خانه همسایه اگر خانه ما را نیز به کام آتش نکشد، حداقل دود آن، چشم را می‌سوزاند.