یک سوزن به خود

  «یک ایرانی، از ملکه انگلیس لقب سِر گرفت». امروز برخی از رسانه‌های فارسی زبان این خبر را انعکاس دادند. به نظر می‌رسد، این خبر اصلاً تعجبی ندارد. وقتی یک چوپان زاده کینیایی‌الاصل، مثل اوباما، رئیس جمهور امریکا می‌شود، وقتی یک قندوزی، مثل خلیل زاد، سفیر آن کشور می‌شود، وقتی یک ایرانی تبار، افسر پلیس لندن می‌شود، وقتی... به راستی که نمونه‌های از این دست، کم نیستند. پس لقب سِر کر گرفتن تعجبی ندارد. نباید تردید روا داشت که انسان در غرب دارای کرامت است، حقوق او محترم شمرده شود، چه آسایی تبار باشد یا افریقای تبار، ممکن است غرب در سیاست‌های خارجی خود، غلط‌های هم مرتکب شود؛ اما این دلیل نمی‌شود که گفت غرب هرچه است سیاهی است، چیزی که برخی از مسلمانان ادعا دارند. زمان آن فرارسیده که کشورهای مسلمان و مسلمانان فکری به حال خود کنند و در مورد حقوق بشر به صورت بنیادین تجدید نظر نمایند. حقوق اقلیت‌ها و مهاجران در جوامع مسلمان به صورت گسترده نقض می‌شود، امری که بر خلاف آموزه‌های اسلام نیز می‌باشد. با شعار، نمی‌توان مشکلات حقوق بشر را حل کرد، گام‌های عملی لازم است. از قدیم گفتند «یک سوزن به خود و یک جوال‌دوز به دیگران».

 

داوری دشوار

داوری در باره اعدام جنایت کاری که موجب تضییع حق‌الناس می شود، کار دشوار است. حقیقتاً در این باب انسان در عمق فطرت خود احساس دوگانه دارد. نمی‌توان تردید داشت که جنایت کار هم انسان است، دارای حرمت و کرامت انسانی است. او نیز برخوردار از حقوق بشر است، از این باب گرفتن جان جنایت کار نیز سخت است. در جای که می‌توان جان انسانی را نگرفت، پس چرا باید گرفت؟
از طرف دیگر او همان کسی است که جان فرد یا افرادی را گرفته است، احساسات بسیاری را جریحه‌دار کرده است، قلب‌های بسیاری را به در آورده است، طفل یا اطفالی را یتیم کرده است و سرنوشت بسیاری را به نابودی کشانده است. می‌توانست این کار را نکند؛ لذا، است که دین می‌گوید: «در قصاص حیات است». اینجا از اندک مواردی است که حقوق بشر و دین در برابر هم قرار می‌گیرد و داوری را برای اهل نظر سخت می‌کند...

گفتنی است: دو روز پیش، بر اساس حکم محاکم ثلاثه افغانستان، شانزده نفر به اعدام محکوم شدند. پس از امضای حامد کرزی، احکام در مورد آن‌ها به اجرا در آمد.

خریداری که فقط می خواهد بخرد...

پاسخ خون بار دیروز طالبان، به ناله‌های جانکاه و همیشگی صلح طلبانه حکومت افغانستان و امریکا.
 بگذارید، مثالی بزنم. اگر قرار است معامله‌ای مانند بیع انجام شود، در قدم اول می‌بایست فروشنده و خریداری برای این عمل آمادگی داشته باشند. در ثانی، اراده‌هایشان نسبت به هدف معین تلاقی پیدا کند تا این عمل حقوقی شکل گیرد.
 حال اگر دو نفر باشند، یکی خود را خریدار معرفی کند و خواهان معامله با طرف مقابل باشد، دیگری بگوید من اصلاً نمی‌فهمم تو چه می‌گویی و چه می‌خواهی؛ در این صورت، این فردی به ظاهر خریدار، دچار توهم است و مناسبات خود را نمی داند.
 بر فرض که به صد زحمت منظورش را به طرف مقابل بفهماند و بگوید، من خریدارم، فلان چیز را می‌خواهم از تو بخرم، طرف مقابل بگوید من اصلاً فروشنده نیستم و چیزی نمی‌فروشم، در این صورت اگر خریدار با زهم اصرار کند، مسلم هم طرف مقابل هم دیگران به عقل خریدار شک خواهند کرد.
اگر خریدار دست‌بردار نباشد و طرف مقابل، دهان و دندان چنین خریداری را خرد کند؛ و بگوید برو گم شو اعصابم را خورد کردی؛ اما، خریدار باز به اصرار خود ادامه دهد، بی تردید چنین شخصی مسلماً یا دیوانه است، یا منظور دیگر دارد. مثال صلح حکومت افغانستان و امریکا در برابر طالبان، شبیه این مثال است.

علی و التزام به حقوق بشر

تحقیقی در باب حقوق بشر دارم. مرحله‌ی اصلی‌اش امروز تمام شد، این که کی چاپ می‌شود، یا اصلاً چاپ نمی‌شود، معلوم نیست. از طرفی، امشب، شب شهادتی فردی است که در حقیقت نماد و سمبل حقوق بشر در جهان اسلام شناخته می‌شود، این هم‌زمانی برایم جالب است. این همان انسان ممتاز و بی مانند است که به فرماندارش دستور می‌دهد که در سایه حکومت او تبعیض به هیچ شکلی از اشکال پذیرفته نیست و حقوق تمام انسان‌ها و شهروندانی تحت حاکمیت او، از هر نژاد، رنگ و دینی، می‌بایست یکسان محترم شمرده شود. به راستی چرا این فرمان و دیگر دستورات اسلام، در باب حقوق بشر مورد غفلت واقع شده است یا آموزه‌های دین، به گونه‌ای تفسیر می‌شود که گوی هیچ نسبت با حقوق بشر ندارد.اای شاید علت در آن باشد که بسیاری کسانی که خود را در باب اسلام و دین صاحب نظر می‌دانند و در مواردی ممکن است دستی هم در قدرت داشته باشند، دچار نوعی سطحی نگری و قشری گری هستند و با حقیقت دین سنخیتی ندارند. بر فرض، اگر کسی بخواهد آن گوهر اصلی پیام دین را در این زمینه بنمایاند، مورد انواع افترا و تهمت واقع می‌شود و انگ بی دینی می‌خورد. آن وقت میدان دار و پر جم دار اسلام، ملا عمر و امثال او می‌ماند که نه اسلام چیزی می‌داند، نه از انسان و نه از حقوق او. به این دلیل است که دین داری در قتل خشونت و انتحار معنا می‌شود. این تحقیق، معترف به این حقیقت است که در گوهر دین تکریم انسان نهفته است. این همان چیزی است که امام علی خود را به آن ملتزم می‌داند ...

خشونت میراث محمد نیست

بدون ترید، میراث محمد، که پیامبر رحمت برای تمام عالمیان است، ترور، تهدید، قتل خشونت، انتحار و اعدام‌های خود سرانه نیست. او پیامبر خوبی‌ها و مهربانی‌ها برای تمام انسان‌ها است؛ ولی، مسلمانان با این بخش از میراث گران‌سنگ او بیگانه هستند. بیش‌ترین قتل و خشونت در میان مسلمان است، آن هم مسلمان علیه مسلمان. حتی شهروندان مسلمان یک کشور اسلامی علیه همدیگر. گاهی برادران مسلمان هم کیش و هم وطن، علیه یکدیگر دست به اعمالی می‌زنند که تاریخ نظیری آن را به خود ندیده است. کافی است نگاهی به اندازیم به کشورهای همچون پاکستان، افغانستان، عراق، عربستان، سوریه، مصر، سودان، لبنان، لیبی یمن، و جاهای دیگر. این را نمی‌شود به گردن کفار انداخت. این برایند نگرش متعصبانه قومی و قبیله‌ای همراه با فقر فرهنگی است که نمی‌گذارد، درک ما به گوهره اسلام که سراسر رحمت است نایل گردد.

یک فنجان چای و یک گپ دوستانه

با آقای به مناسبتی صحبت کردیم. وی که استاد دانشگاه است، مدعی است حقوق بشر ترفند غرب است و اعلامیه حقوق بشر و دیگر اسناد حقوق بشر در واقع نوعی ادعای بی پایه است که از سوی جهان غرب برای فریب مردم دنیا مطرح می‌شود. حقوق بشر واقعی چنین است و چنان. من هم با این آقا موافقم با این تفاوت که تا موقع که حقوق بشر واقعی را ارائه نکردیم و التزام و پای بندی به آن نشان ندادیم، باید با همین حداقل‌ها بسازیم و همان حد اقل‌ها را رعایت کنیم، و به آن احترام بگذاریم، که اگر نبود همین حل اقل‌های محصول غرب، معلوم نبود انسان بر سر انسان چه می‌آورد و چه جنگ‌های را به راه می‌انداخت که قبل از آن خود غربی ها در دو جنگ جهانی آن گونه کردند.
در ثانی به نظر نمی‌رسد که غرب آن قدر بی کار باشد که برای فریب دیگر ملت‌ها به چنین ترفندهای متوسل شود، چون حقوق بشر در غرب مسئله حیاتی و بنیادین است بعید است که این جنجال‌ها در غرب نوعی شعبده بازی و فریب کاری باشد و آنان بر سر این مسئله دعوای زرگری راه بیندازد تا دیگر ملت‌ها را فریب دهد! ترفند یا فریب کاری می‌تواند از سوی چند نفر محدود مطرح شود و مدتی کوتاهی دوام آورد؛ ولی فریب کاری از سوی ملت‌های مختلف دور از ذهن است. پس طرح حقوق بشر یک باور است، این که در مواردی از آن استفاده ابزاری می‌گردد و با غرض‌های سیاسی گره می‌خورد، بحث دیگری است.
خدا بیامرزد پدر مادر این استاد دانشگاه را، آقای دیگری که دقیقاً همین عنوان را دارد بر این عقیده است که در غرب چیزی جزء سکس و خشونت وجود ندارد! جان کلام آن است که نه این قلم وکیل مدافع غرب گردن کلفت است و نه هم شیدای آن، بایسته آن است که سنجیده سخن کنیم و بدون مدرک و دلیل کلام بر زبان نیاوریم به خصوص اگر عنوانی، مانند استادی دانشگاه را یدک می‌کشیم و در مورد حقوق بشر اطرافمان را نیز می‌بینیم.

تلخ و شیرین

زندگی معجونی از تلخی‌ها و شیرینی‌ها است. چه خوب بود که پس از هر تلخی، شیرینی اتفاق می‌افتاد٬ تا اثر تلخی را می‌زدود٬ ولی٬ طبیعت قانون خود را دارد آن گونه که آدم می‌خواهد چیدمان رویدادها صورت نمی‌پذیرد. گاهی شیرینی‌ها پشت سرهم است، گاهی تلخی‌های و گاهی هم ترکیبی یا ترتیبی است.
هفته گذشته شورای علمای افغانستان بیانیه‌ی در مورد زنان صادر کرد که همان تفکر طالبان را بازتاب داد. در آن بیانیه آمده است که «زن بدون همراه داشتن محرم نمی‌تواند بیرون برود» افراط گرایی تا کجا؟ به راستی این سخن کجایش با عقل و دین سازگار است؟!  ناراحت شدم که چرا ما افغان‌ها این قدر شوق رفتن به قهقرا داریم؟ چرا هر سطحی نگری را به پای اسلام می‌ریزیم؟ چرا در باب برداشت‌ها و قرائت‌های دینی بیش‌تر نمی‌اندیشم و همه‌ای ابعاد قضایا را مد نظر قرار نمی‌دهیم؟ به هر ترتیب این بیانیه کامی بسیاری را تلخ کرد. اما، ناراحتی فایده ندارد، باید برای آزادی، عقلانیت و خرد باوری مبارزه کرد. قصد توهین به شورای محترم علما را ندارم؛ ولی، نباید گذاشت سطحی‌نگران کم مایه خود را به عنوان نماینده و سخنگوی اسلام و دین جا بزنند. دین اسلام دینی زندگی است، داری منطق است. از دید اسلام زن انسان است نه ابزار. نباید از یاد برد که مبارزه نیز دارای تلخی‌ها و شیرینی‌هاست.
هفته گذشته ظاهر هویدا در گذشت، هر چند سن سالی از وی گذشته بود با این وجود، سفر وی به دیار باقی برای اهالی هنر افغانستان درد ناک بود. البته در همان هفته یک زن افغان که مدیر یک رادیویی محلی در قندهار است، در امریکا جایز شجاعت گرفت و این باعث خوشحالی بود.
پنجشنبه 8 مارس که روز زن بود می‌خواستم مطلبی در باره زنان بنویسم اما نشد. شب خسته به خانه بر گشتم پاسی از شب بود که خبر در گذشت سیمین دانشور بانوی اهل فرهنگ و ادب ایرانی را شنیدم. وی از پیشتازان ادب، در عرصه شعر و داستان بود. معروف‌ترین اثر داستانی وی «سو و شون» است. چه تصادفی! روز جهانی زن و در گذشت یک زن برجسته. چه قدر نا راحت شدم. هنوز هم هستم. سیمین همسر جلال آل احمد بود. جلال برای قافله ادب ناشناخته نیست.
امروز هم که یک سرباز روانی امریکایی٬ شانزده نفر غیر نظامی بی گناه افغانی را کشته است. هرچند این حادثه بسیار ناگوار و دردناک است با این وجود باید از هرگونه واکنش غیر منطقی خود داری کرد.

بی‌خبری مردم، بی خیالی دولت

در مصاحبه دوشب پیش رئیس جمهور محترم، با رسانه‌های داخلی بیان شد که 5/17 میلیون افغانی دارای تلفن هستند. 5/4 میلیون افغانی هم به اینترنت دست رسی دارند. دست اندر کاران امر، با این آمار و ارقام خواستند، بهبود اوضاع و شاخص‌های توسعه را به تصویر بکشند که همین طور نیز هست. تردیدی وجود ندارد که گسترش ارتباطات در جامعه امر مطلوب است و از شاخص‌های توسعه محسوب می‌شود. ولی شایسته بود آماری از تعداد بی کاران، گرسنه‌ها و افراد زیر خط فقر جامعه نیز بیان می‌گردید و راه حل‌های دولت در قبال معضلات فوق پرسیده می‌شد.
باید سوال می‌شد که به راستی چرا دولت افغانستان فکری اساسی برای حل مشکل بی کاری نمی‌کند؟ چرا طرح جامع در این باره نمی‌ریزد؟ چرا از نخبگان و متخصصان در این باره طلب یاری نمی‌کند؟ تاکی افغانستانی‌ها برای تأمین حد اقل مایحتاج زندگی دست امری پر مخاطره مهاجرت بزنند؟ تا کی دولت افغانستان از کشورهای مهاجر پذیر، می‌خواهد که نسبت به اخراج مهاجرین افغانی خویشتن داری کنند؟ تاکی جمعیتی زیادی از افغان‌ها، تنها با نان و چای زندگی خود را سپری نمایند؟ تا کی افغان‌ها در حسرت گرما در سرما بسوزند؟ تا کی سهم برخی از ولایات از سازندگی ناچیز فعلی، تهی و صفر باشد؟...؟
حکومت افغانستان به گونه‌ای رفتار می‌کند که گوی در قبال مردم خود مسئولیتی ندارد؛ و این البته معلول آشنا نبودن مردم به حقوقشان است. مردم نمی‌دانند که قدرت واقعی در دست آن‌ها است، آنان است که باعث مشروعیت حکومت و ماندگاری آن است. مردم همه کاره اند اگر این راز را کشف کنند و بدانند. وقتی این راز را کشف نکنند و ندانند واقعاً هیچ‌کاره‌اند. کشف این راز سرآغاز بلوغ، نشاط و بالندگی سیاسی است و می‌تواند ثمرات بی شماری برای مردم داشته باشد. وقتی مردم چیزی را مطالبه نکند و با هر سختی خود را وفق دهند، این به این معنا است که آنان از حقوق خود خبر ندارند و نمی‌دانند که چه باید بکنند. در این صورت طبیعی است که حکومت خود را به بی خیالی می‌زند. اگر مردم در صحنه باشد دولت یا مجبور است کار کند یا با برود دنبال کلاهش. اما این که مردم چگونه به صحنه خواهند آمد و چگونه بیدار خواهند شد؛ داستان دراز دارد. گاهی مردمی، با یک جرقه از خواب بیدار می‌شوند. نباید از یاد برد جوان تونسی را که کمتر از یک سال پیش، به علت بی کاری و همچنین به خاطر آشنا کردن مردم به حقوقشان، خود را آتش زد و باعث شد نسیم بهار عرب وزیدن بگیرد. ولی مردم افغانستان ظاهر به خواب اصحاب کهف فرو رفته‌اند.

حقوق بشر یعنی...

دیروز، روز جهانی حقوق بشر بود. می‌خواستم چیزی بنویسم که نشد. می‌خواستم بگویم: از مشکلات بسیار عمیق مو جود در افغانستان٬ نقض گسترده حقوق بشر است. اگر به مفهوم کلیدی حقوق بشر توجه شایسته صورت گیرد٬ در آن صورت بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. باید پذیرفت که انسان ذاتاً داری حرمت و کرامت است. دارای یکسری حقوق بنیادین مانند حق حیات، حق آزادی بیان، حق آزادی مذهب، حق آزادی اندیشه، حق امنیت، حق آزادی‌های سیاسی و اجتماعی است که می‌بایست، از سوی همگان محترم شمرده شود. اگر به افغانستان سر بلند، آزاد، آباد و مرفه می‌اندیشم، اگر هم تنها و فقط تنها به خوشی‌های خود، فرزندان و بستگان خویش فکرمی کنیم با زهم تنها راهش این است که احترام گذاشتن به حقوق انسان را تمرین کنیم و سر لوحه کار خود قرار دهیم. همدیگر را تحمل کنیم، به عقاید مختلف احترام بگذاریم، شکیبا و برد بار باشیم به کشتن نیندیشم، قبرستان‌ها را رونق ندهیم. به زندگی فکر کنیم، به یاری رساندن به یک همنوع و یک هم‌وطن فکر کنیم. اگر دنبال عبادت محض در راه خواستم با زهم باید به انسان فکر کنیم که عبادت در راه خدا جز خدمت به خلق نیست.

ناجوانمردانه

 هفته قبل، طالبان، جواد ضحاک رئیس شورای ولایتی بامیان را در منطقه سیا گرد ازتوابع ولایت پروان، دستگیر و سپس به صورت ناجوانمردانه و به بدترین شکل کشتند. کشته شدن و کشتن به این شکل در کشور ما، تبدیل به امر معمول شده است. در حالی که حق حیات از حقوق اساسی، ذاتی و بنیادین انسان است. هیچ کس با هیچ مجوزی حق ندارد این حق را از انسان سلب کند. در ماده سه اعلامیه حقوق بشر آمده است «هر كس حق دارد از زندگی و آزادی و امنیت شخصی خویش برخوردار باشد.» می‌شود گفت این حرف‌ها برای آدم روشن‌فکری یا کمی متمدن به درد می‌خورد. هیچ نسبتی بین این منطق و منطق طالبانی نیست. طالبان و گروه‌های همفکر، اعلامیه حقوق بشر و امثال آن را دست پرورده غرب می‌دانند می‌گوید آموزه‌های اسلامی در این باب پیش تاز است. غربیان باید از اسلام یاد بگیرد. بنا بر این مواد نه چندان زیاد ولی گران‌سنگ اعلامیه جهانی حقوق بشر را کنار می‌گذاریم و می‌رویم سراغ قرآن. در این کتاب آسمانی آمده است: ولا تقتل انفس التي حرم الله الا بالحق[1] نکشید نفسي را که خدا وند محترم شمرده است مگر به حق. در جای دیگر می‌گوید «اگر کسی یک نفر را به غیر از قصاص و یا فساد دیگر بکشند گویا همه‌ای انسان هار کشته‌اند». بنا بر این کشتن انسان در قرآن ممنوع است مگر به حکم حق یا به موجبات که خود قرآن حکمش را بیان کرده است. این که حق چیست جای سخن بسیار است. عجالتا از طالبان باید پرسید که شما که از همه خود را مسلمان تر می دانید٬ با کدام حکم حق، و به کدام موجب منصوصه در قرآن به بدترین شکل ممکن جان انسان‌ها را می‌گیرید؟ در کدام دادگاه حق و عدالت و به کدام سنت پیامبر چنین افرادی محکوم به مرگ می‌شوند؟! مسلماً جواب منفی است و آنان در برابر دستور صریح قرآن پاسخی ندارند٬ علاوه بر آن، عمل راهزنی  و قطاع الطریقی که روش معمول و ناجوانمردانه طالبان است٬ حکمش در اسلام محاربه با خدا است. پس می‌توان نتیجه گرفت که چنین انسان‌های نسبت به احکام قرآن، کافرتر از کافرند و فسادشان از همه بیشتر٬ بنابراین به موجب حکم قرآن٬ این  تنها طالبان و  آدم های مانند آن ها هستند که مستوجب مرگ اند.



[1] بني اسرائيل/33

 

شرط خلاف مقتضای عقد

خلاصه مقاله شرط خلاف مقتضای عقد:
شرط خلاف مقتضای عقد، به دو دسته تقسیم می گردد، شرط خلاف اطلاق عقد و شرط خلاف مقتضای ذات عقد
ادامه نوشته

ضمان معاوضی در حقوق فرانسه


خلاصه مقاله:
درحقوق فرانسه عقد تمليكي است.  به محض انعقاد عقد، مبيع  درملكيت مشتری انتقال پيدا مي كند. همراه  با ملكيت، ضمان معاضي نيز  بر عهده خریدار انتقال مي يابد.  بنا بر این درصورت تلف مبيع قبل از قبض خسارات بر عهد خريدار است
ادامه نوشته