شکوهِ‌ شکوفه‌ها

فرارسیدن نوروز، فصل شکوهِ‌ شکوفه‌ها و ضیافت زیبایی‌ها را در گستره قلمرو طبیعت به دوستان گرامی و هم‌میهنان عزیزم تبریک می‌گویم و برای کشورم صلح و برای دوستانِ هم‌میهنم در هرکجا که هستند و دوستان هم‌زبانم از هرجای که هستند، سال سرشار از زیبایی، موفقیت، کامیابی و شکوفایی آرزو دارم. نوروز در عین حال که نماد اعتدال و مظهر زیبایی طبیعت است؛ بخشی از هویت فرهنگی حوزه تمدنی این رسم‌ِکهن نیز می‌باشد؛ اما اینک، افراط گرایان و متحجران از زوایایی ذهن تاریک خود، نوروز را نیز می‌خواهند در دام فتواهای سخیف و تهوع‌آورخود گیراندازند و آن را در قفس حرمت بنهند و مردم را در آغاز رویش طبیعت، از نشاط زندگی و هویت فرهنگی خود، محروم سازند. در حالی که نه بهار ربطی به ملا دارد و نه هم نوروز احتیاجی به فتوا. بهار پاینده باد.

تاوان یک باور

چند ماه است که هر از چند گاهی، موج سهمگین عملیات انتحاری، آرامش شهر‌های ترکیه را درهم می‌کوبد. سومین انفجار انتحاری ظرف شش ماه اخیر، دیشب آنکارا، پایتخت ترکیه را لرزاند و تعداد زیادی کشته و زخمی برجای گذاشت. این نشان می‌دهد که در عرصه سیاست و حکومت، هرجا، بوی بنیاد‌گرایی به مشام آید، خشونت در ابعاد و اشکال مختلف نیز جزو جدایی ناپذیر آن است. ترکه‌ها که روزی، در جهان اسلام، پیش‌گام در انطباق‌سازی و انطباق‌پذیری با تمدن نوین بشری بودند، این روزها، بخاطر پرداختن تاوان باورهای بنیاد گرایانه اردوغان، گویی رو به قهقرا نهاده‌اند و باید خشونت و نا امنی را تجربه کنند. اگر حکومت ترکیه‌، براساس باورهای بنیادگرایانه، از گروه‌های بنیادگرای‌ ویرانگر و خون‌ریز در سوریه خمایت و پشتبانی همه‌جانبه نمی‌کرد، بدون تردید سرنوشت سوریه چنین دردناک رقم نمی‌خورد و این روزها، شاهد به خاک‌وخون غلتیدن بی‌گناهان در ترکیه هم نبودیم.

حفظ اعتبار دستگاه قضایی

دستور رئیس جمهور محترم، مبنی بر بازنگری رأی دادگاه عالی در مورد پرونده قتل فرخنده، فاقد جایگاه قانونی و بر خلاف موازین منطق حقوقی است. وقتی حکمی از محکمه باصلاحیت صادر می‌شود، از اعتبار امر قضاوت شده برخوردار است و به هیچ‌وجه قابل رسیدگی مجدد نیست. علاوه براینکه اصل تفکیک قوا نیز هر قوه را از دخالت در امور یکدیگر باز می‌دارد. بنابراین، رئیس جمهور، نباید در امور و صلاحیت‌های دستگاه قضایی دخالت کند و اعتبار آن را متزلزل نماید، چرا که چنین امری، پیامد‌های زیانبارِ فراوان به‌همراه دارد. هرچند قتل فرخنده بسیار درد ناک بود؛ ولی قانون و اعتبار دستگاه قضایی، نباید در دام احساسات و سیاست‌بازی گرفتار آید. در همه‌ی امور، فقط یک چیز باید ملاک باشد و آن قانون است.

زن و نگاه ابزارگرایانه

خلق زندگی خالی از رنج و دشواری‌ها و رسیدن به جامعه توسعه‌یافته، سالم، عاری از خشونت و مبتنی بر برابری، در گرو حضور مؤثر زنان در عرصه‌های مختلف است. تانگرش به زن ابزارگرایانه، سلطه‌جویانه و زورگویانه است و از انرژی و توانایی زنان برای پیش‌برد امور بهره‌جسته نشود و بر عکس انرژی و نیرو صرف گردد تا آنان را از نقش آفرینی در جامعه بازدارند، طبیعی است که بحران‌ها بازتولید می‌گردد و جامعه‌ با چالش‌های عدم توازن، خشونت‌زدگی و توسعه‌نیافتگی دست‌وپنجه نرم خواهد کرد. پس باید نوعی نگاه به زن را تغییر داد تا زندگی آنگونه که مطلوب و بایسته است، تغییرکند.

چوپانان رهبر یا رهبران چوپان

ادبیات برخی از رهبران جامعه و دولتمردان کشور ما، مثل چوپان است؛ چنانکه اندیشه آنان. چنین است که این جامعه معلول و فلج است و توان تحرک و گام برداشتن به سوی توسعه و پیش‌رفت را ندارد. این طبیعی هم است؛ چرا که در درازنای تاریخ، هیچ مقطعی را نمی‌توان یافت که جاهلان و چوپانان حکومت‌های کار آمد تشکیل داده باشند یا تمدنی را پی‌ریزی کرده باشند. چهار صد سال قبل از میلاد، افلاطون فیلسوف پرآوازه یونانی، فرمولی را برای یک حکومت مطلوب ترسیم کرد که هنوز هم به نحوی از کارایی بر خور دار است و آن اینکه اداره جامعه و مدیریت کشور نیاز به تخصص و دانش دارد، بنابراین، حاکمان جامعه باید حکیم و حکیمانش باید حاکم باشند. در دنیای کنونی هرچند حکیم به معناص خاص، آن گونه که منظور و مطلوب افلاطون بود، جایگاهی ندارد؛ اما حکیم به معنای عام یعنی متخصص و صاحب دانش در یک حوزه، چیزی که اینک، به نوعی، تئوری افلاطون در جوامع پیش‌رفته اعمال می‌شود، چرا که حاکمان، گروهی از دانیان فن، خبرگان، کارشناسان و مختصصان امور مختلف هستند. ولی، ما، وقتی با گذشت 2400 سال پس از میلاد، تئوری افلاطون را مبنی بر حاکمان حکیم و حکیمان حاکم ، با چوپانان رهبر و رهبران چوپان یا به عبارتی، چوبانان حاکم و حاکمان چوپان جای‌گزین می‌کنیم، نباید از بدی رزوگار، فقر، بیکاری، خشونت، بربریت، توسعه نیافتگی، انتحار و نابسامانی شکوه و ناله کنیم. این فلاکت و سیه‌روزی ادامه خواهد داشت مگر اینکه از چوپان محوری، عبور کنیم.

یک ملت کارگردان یک فیلم نیست

ازسریال شیوع، بسیاری نالیدند و به پای کلی‌گویی خزیدند. برخی هم از دشمنی ایرانی‌ها با افغانی‌ها سخن گفته‌اند و برادری را در معرض تهدید دانستند. باور کنید شیوع، برادری را از بین نمی‌برد و اصولاً دنیای جدید دنیای برادری نیست، دنیای منافع است، نگرش برادری نگرش واپسگرایانه و دهاتی است. شیوع، دشمنی ایرانی‌ها علیه افغانی‌ها هم نیست؛ چرا که در دنیا جدید، هیچ ملتی دشمن ملت دیگر نیست. این سیاست‌مداران هستند که یک ملت را علیه ملت دیگر با اهداف خاص دشمن قلم داد می‌کنند. شیوع، تنها، محصول تفکر و ایده یک فیلمساز است که ریشه در توهم برخی‌ها نسبت به دیگر ملل جهان دارد. این توهم، هم در میان برخی هنرمندان وجود دارد و هم در میان‌ پاره‌ای از سیاستمداران و هم در میان بعضی دیگر از اقشار جامعه، ولی همگانی نیست. اوج باورهای وهم‌آلود را در عرصه سیاست، می‌شد در بارورهای احمدی نژاد مبنی بر مدیریت جهان مشاهده کرد. حال می‌توان پرسید آیا همه‌ای سیاستمدارن ایرانی، مثل احمدی نژاد می‌اندیشیده‌اند. در نقد او، همان بس که مهدی کروبی گفته بود: «تو سیب‌زمینی را مدیریت کن مدیریت جهات پیش‌کش». همه‌ای هنرمندان ایرانی نیز مثل کارکردان کج فهم و بی اطلاع شیوع، نیستند. یکی از این هنرمندان ایران، عزت الله انتظامی است که در اوج جنگ، به بازار تهران می‌گشت و به جنگ‌زدگان افغانی کمک جمع می‌کرد. بنابراین، باید فیلم را نقد کرد. باید از بیگانه بودن آن با واقعیت گفت. باید توهین‌آمیزبودن آن را به تصویر کشید. باید اقدامات صدا و سیما را برای پخش آن نقد کرد. همان صدا و سیمای که ستاد انتخابات وزارت کشور ایران، از دست آن به ستوه آمده است که اطلاعیه‌های دروغین و ساختکی را پخش می‌کند. بنابراین، باید از کلی‌گویی و مطلق‌نگری دست بر داشت. باید واقع بین بود همان گونه که آن کار گردان نماینده تمام ایرانی‌ها نیست ما هم نماینده همه‌ی افغانستانی‌ها نیستیم تا از دشمنی دو ملت سخن بگویم و آن سریال را نشانه دشمنی ایرانی‌ها تلقی کنیم. یادمان باشد که کارگردانی یک سریال و فیلم را یک ملت به عهده ندارد بلکه یک فرد به عهده دارد و سازمانی به نام صدا و سیما آن را پخش می‌کند؛ لذا، مردم را نباید در این درام مضحک دخیل دانست.