معضل بتها و مشکل بتسازها
فرانسویها، اولین قدرت نظامی اروپا، پنجمین قدرت اقتصادی و سومین قدرت هستهای جهان، این هفته یک سیاستمدار ۳۹ ساله را به عنوان رئیس جمهور انتخاب نمودند و قدرت را به او واگذار کردند تا توانایی خود را برای اداره این کشور قدرتمند و سمبل عشق به کار بندد. جالب است بدانید رئیس جمهور قبلی که از عاشقپیشهترینها هم بود، تنها پنج سال در مسند قدرت قرار داشت و به دلیل عدم محبوبیت برای دور دوم اصلا خودش را کاندیدای ریاست جمهوری نکرد.
مردم ما؛ اما هنوز چهار نعل به دنبال رهبرانی میدوند که بیش از ۳۹ سال در عرصه سیاست فعال بودهاند؛ ولی هیچ دست آوردی نداشتهاند و برای آینده نیز هیچ سخنی برای گفتن ندارند. تنها هنر آنان این بوده که زرها اندوختند و کاخها ساختند و فسادها گستراندند. برخی آنان جهاد گفتند و در سایه آن به جمعآوری ثروتهای افسانهای دست زدند؛ ولی برای فقر مزمن جامعه کوچکترین قدمی نتوانستند بردارند. آنان از ارزشهای دین و حل مشکلات در سایه آن سخن گفتند؛ اما دست به اختلاسهای میلیاردی زدند و برای معضل بیکاری جوانان و معیشت مردم نتوانستند به اندازه دو خط برنامه ارائه کنند. آنان جوان مردم را به کشتن و کشته شدن فراخواندند؛ اما فرزندان خودشان به دنبال تابعیت، تجارت و تحصیل در کشورهای اروپایی و امریکایی بودهاند که در فرض بازگشت، مناصب اول حکومتی نیز مال آنهایند؛ یعنی تمام مواهب، امتیازات و نوشها مال آنها و کلیه فقر، فلاکت و نیشها مال مردم.
با این همه، بازهم مردم به دنبال آنان میدوند، آنان را خداوندگاران زمین میخوانند و بدون اراده، در انتظار معجزه آنها مینشینند. حتی یکبار هم که شده از خود نمیپرسند که اگر هنر و معجزهای در کار بود، قاعدتا میبایست تا حالا صورت گرفته بود. غافل از اینکه آنان بتهای هستند که مردم آنان را به دست خود تراشیدهاند، نه تنها تاثیر مثبت ندارند که عامل فلاکتاند. بنابراین معجزه در جامعه زمانی اتفاق خواهد افتاد و خوشبختی زمانی لبخند میزند که مردم این بتها را بشکنند و به قدرت معجزهگر اراده خود ایمان بیاورند و تنها به خرد خود تکیه کنند.