ضد فرهنگ
از دو زبان رسمی در کشورم، قادر نیستم به زبان پشتون صحبت کنم. در باره آن، ساختار و ترکیبش نیز چندان چیزی نمیدانم. فقط میدانم که از شاخههای زبان هندواروپایی است... اما زبان فارسی که زبان مادریام و بخشی از هویتم است و به آن افتخار میکنم، به شدت از واژگان و مصادر بیگانه رنج میبرد. کافی است فقط چند لحظه پای تلویزیونهای کسل کننده افغانستان بنشینید یا به چند تابلو در شهر نظر بی افکنید، آن گاه است که متوجه این حقیقت خواهید شد. شما مصادر چون افغانیت ولدیت، آمریت، آدمیت، ... واژگان همچون سنتر، سوپ، سبوتاژ، چکین، موبلایزی، دیالوگ، زون، فیر ... و هزاران واژه و لغتی این چنین که هیچ سنخیتی با فارسی ندارد میشنوید. مصوبه شورای وزیران که البته از لحاظ حقوقی هنوز جای بحث دارد؛ اما از نظر شکلی و صوری چیزی بدی نیست. اما در ظاهر این ژست وطنپرستانه و اقدام فرهنگی ضد فرهنگ، گرایشات سیاسی نهفته است. آنان با هویت بخش اعظم جامعه و میراث فرهنگی آنها بازی میکنند علاوه آنچه مایه تأسف است اینکه آنها قادر به تشخیص واژگان بیگان از اصیل نیستند. واژگان اصیل را بیگانه قلم داد میکنند و در مقابل آن و واژگان بیگانه را اصیل می شمارند. نمونه آن معادل سازی گالری به جای نگارستان بود.
+ نوشته شده در یکشنبه سیزدهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 17:45 توسط سید جواد سجادی
|