امیرالمؤمنین‌خواندن و سایه خدادانستن حاکم، قدم اولِ فساد، انحطاط، تباهی وزیرپا نهادن حقوق شهروندی و کرامت انسانی است. در تطور تاریخ، دامن مسلمان پیوسته آلوده به این فساد و سرنوشت آن محتوم به این انحطاط بوده است. آن‌گونه که باید هیچگاه اهتمام و کوشش روشن‌گرایانه و بایسته به عمل نیامده است تا مسلمانان، دامن خود را از ورطه این تباهی، برهانند و حکومت‌گران را از جنس خود تعریف کنند. چنین است که حکومت در میان مسلمان به استثنای دوران پیامبر و سه دهه‌ای پس از او، همواره مبتنی بر تغلب و ستم‌کاری بی‌لجام بوده است. تا مسلمان فرمان‌‌روا را تقدیس کنند و او را ورای نقد بدانند و بپندارند که او رابطه ویژه با خدا دارد، انتظار پایان ستم‌کاری‌ها به نام دین، رهایی از انحطاط و تحقق مردم‌سالاری، انتظار بیهوده است و ظهور افرادی همانندِ البغدادی و ملاعمر نیز تعجبی ندارد.