تحمیل عقیده، ره بجای نمیبرد
در عرصه سیاست و حکومت، هر عقیده و باوری، منهای توجه به خواست و مطالبات مردم، محکوم به فنا و نابودی است. این باور چهبخواهد کمونیستی باشد، اسلام پیکارجو یا لیبرالیسم افراطی.
امروز، سیاستمداری از دنیا رفت که قهرمان شعار، وعدههای برآورده نشدنی، استاد بیهمتا در لافوگزاف و تحمیل ایدئولوژی کمونیستی بود. او خود را مبارز راه راستین، علیه امپریالیسم جهانی میخواند و از نابودی آن سخن میگفت. ادعا داشت که اندیشههای کمونیستی برترین راه ممکن برای رهایی انسان از رنج تاریخی و بیعدالتی است و سرانجام شعاع نور آن جهان را در مینوردد و او به مثابهای یکی از پیشتازان این راه که به درک آن نایل آمده است، سعادت، اصلاحات و برابری را در سایه مکتب کمونیسم در جامعه خود به امغان میآورد؛ یعنی جامعه ایدهآل و منهای طبقه. وعدهها و تئوری های او همه بیبنیاد و دروغ از آب در آمد و حاصل آنها چیزی جز عقب ماندگی، فقر و توسعه نیافتگی جامعه کوبا نبوده است. با اینکه کاسترو، در ابتدا، علیه فساد سیاسی بهپا خواست؛ اما خود به نماد دیکتاتوری، دشمن آزادی و نقض حقوق بشر تبدیل شد که در زمینه سیاست بزرگترین فساد است. 
حکومتهای دشمن آزادی، با ادعاهای واهی و شعارهای تهی، ممکن است بهبهانه سعادتمند ساختن جامعه، چند صباحی، ایدئولوژی خاص را بر مردم تحمیل کنند و بر گرده آنها سوار شوند؛ اما مردم سرآنجام آن ایدئولوژیهای تحمیلی را بالا میآورند و قی میکنند؛ اما نسلهای که در این میان قربانی می شوند و ظلمهای که بر آن ها روا داشته میشود، تنها زیانها و فجایعِ دردناکی است که هرگز جبران نمیشود. بنابراین، در عرصه سیاست و حکومت، بهترین عقیده این است که به مردم، هیچ عقیده و ایدئولوژی، تحمیل نشود که حاصل جز بدبختی وقربانی کردن نسلها ندارد. ما خود شاهد این نوع حکومتها بودهایم؛ حکومت کمونیستی و اسلام فراطی طالبان.