انتظارات نابجا
 مردمی که از رئیس دولت و رهبر سیاسی خود، انتظار ملایی و مولویگری دارند؛ مستحق حکمرانی افرادی چون ملا عمرند. گرایش مردم به ملاگرایی در عرصه سیاست و طلب کنش ملاگریانه از سیاستمداران، بدون شک، ملاعمر، ملا منصور، ملا هبت الله یا هر ملا و مولوی دیگر را وسوسه میکند که اشتهای سیری ناپذیر خود را برای قبضه کردن تمام قدرت و طرد و تحقیر مردم، با سفاکی هرچه تمامتر به منصه ظهور برساند؛ و جانهای بسیاری را، در ظاهر برای خشنودی خدا و در واقع برای ارضای شهوت قدرت طلبی ملایان بستاند. کافی است ندای دینداری سر داده شوند و در سایه آن هر ظلمی به خرج داده میشوند، بشوند، مردم بخاطر رضای خدا آن را تحمل میکنند!
 به عنوان مثال، می توان گفت، در کشور فنلاند، از آن جهت کشیش در هیبت ملاهبت الله و ملا عمر، امکان ظهور ندارد که مردم پس از قرون وسطی، دیگر انتظاری ملایی و کشیشی از مقامات ارشد نظام حکومتی ندارند. آنان از دولتمردان مدیریتی مبتنی بر علم و سیاستی مبتنی بر عقلانیت میخواهند نه انتظارات آشنا بودن با آموزهها و دستورات خاص کلیسا و ویژه کشیشهای . 
 بله، ملا و مولوی مثل هر شهروند دیگر، حق دارد سیاستمدار، دولتمرد و رهبر حکومت باشد، ولی انتظار ملایی و آشنایی به شئون ملایی از هر دولتمردی، خطاست و ریشه در تفکر قرون وسطی دارد. چنین تفکری، بستر ظهور ملا عمرها را فراهم نموده، زمینه حاکمیت جمود را هموار میسازد و پایههای آن را بر گرده مردم استحکام میبخشد. پس قبل از اینکه از ظهور گروه های مانند طالبان به رهبری ملایان مختلف سوال کنیم، خمیرمایه فکر خود را برانداز کنیم.