نقد آیت‌الله محسنی، بر نظریه و نوشته‌ی رؤیاهای رسولانه دکتر عبدالکریم سروش، مجموعه‌ای سخنان پراکنده و نسبتا سطحی است و دربردارنده مبحث و موضوع تازه‌ای نیست. این البته به‌معنای تایید، پذیرش و استحکام سخنان دکتر سروش نیست. آنچه آقای محسنی نوشته است، نقد نوشته که هیچ، نقد نویسنده هم نیست؛ بلکه یک فحشنامه، تحقیرنامه و تکفیرنامه است. ناقد، نویسنده را بی‌ادب، بیسواد، هتاک، مرتد، فریبکار و... دانسته‌است که از عقده‌های درونی رنج می‌برد و در پی توهین و به‌استهزا گرفتن همه‌ی ادیان الهی است. ادبیات هجوگونه و دشنام‌سرایانه در سطر سطر نوشته موج می‌زند. حتا در مواردی سبک نوشته به‌گونه‌ای است که در انتساب آن به‌آیت الله محسنی آدم به‌تردید می‌افتد. اگر این نوشته را از ایشان بدانیم که ظاهر چنین می‌نمایاند، اینکه آیت‌الله با نوشتن این نقد به‌ظاهر علمی، یک هدف سیاسی را دنبال می‌کند، نیز دور از ذهن نیست.
آنچه که مهم است در این باره باید گفت اینکه؛ نقد تفکر، تکفیر نیست و نقد سخن و بررسی استدلال، دشنام به‌صاحب سخن و تحقیر استدلال کننده نیست. این روش، حربه کهنه، زنگ‌زده و از روی ناتوانی و عجز است. نقد باید، منطقی، منسجم، عالمانه، فاخر و ناظر به اصل نوشته و استدلال‌های به‌کار رفته در آن باشد.
تکفیرگرایی و مرتدتراشی چیزی نیست جز بسترسازی در جهت رشد نوعی از تفکر سلفی‌گرایی و داعش سازی. تکفیرگرایی و خارج‌انگاری از دین، آنقدر ویرانگر است که به‌یک معنا، اگر این‌همه نابسامانی را در جهان اسلام، ناشی از روحیه و تفکر تکفیرگرا بدانیم، شاید سخن به‌گزاف نگفته باشیم.